14.پیشینه تقلید

مراجعه به فقيه و اسلام شناس جهت آگاهى به احكام الهى و اطمينان نسبت به درستى اعمال، ريشه در تاريخ صدر اسلام و عصر ائمه (ع) دارد و طبق نظر برخى از بزرگان، دو آيه در اين زمينه نازل شده است؛ آنجا كه خداوند متعال مى‏فرمايد: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»[1] «اگر نمى‏دانيد از آگاهان بپرسيد».

هر چند «اهل ذكر» در روايات به امامان (ع) كه مصداق بارز و كامل آيه هستند تفسير شده ولى شأن نزول و مورد، كليت آيه را تخصيص نمى‏زند و محدود به آنان نمى‏سازد و شامل هر اهل خبره‏اى مى‏گردد و فقيهان نيز از جمله آنها است.

در جاى ديگر مى‏فرمايد:

 «وَ ما كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِى الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ»[2]

«شايسته نيست مؤمنان همگى [به سوى ميدان جهاد] كوچ كنند چرا از هر گروهى، طايفه‏اى از آنان كوچ نمى‏كنند [و طايفه‏اى بمانند] تا در دين [و معارف و احكام اسلام‏] آگاهى پيدا كنند و به هنگام بازگشت به سوى قوم خود آنها، را انذار نمايند تا [از مخالفت فرمان پروردگار] بترسند و خوددارى كنند».

ترديدى نيست كه «تفقّه» در اين آيه، مفهومى گسترده دارد و شامل معارف و احكام اسلام« اعم از اصول و فروع دين» مى‏شود. از سوى ديگر مردم به پذيرش سخنان اين گروه «كه در حوزه دين تربيت و پرورش يافته‏اند» دعوت شده‏اند و اين همان رجوع به فقيه و اهل خبره است.

رسول اكرم (ص) برخى از صحابه را براى تبليغ و تعليم احكام دين به سرزمين‏هاى اطراف مى‏فرستاد. مصعب بن عمير و معاذ بن جبل از نمونه‏هاى بارز آن به شمار مى‏آيند. آن حضرت مى‏فرمود: «از افتا بدون علم خوددارى كنيد كه لعن فرشتگان را به دنبال خواهد داشت».[3] اين امر نشانگر آن است كه فتوا دادن از سوى مفتى و فقيه، و تقليد و پيروى كردن از طرف مردم، در عصر پيامبر (ص) مطرح بوده است و رجوع به فقيه پس از رحلت آن حضرت نيز همانند گذشته، ادامه داشت تا آنكه در دوران امام باقر و امام صادق (ع)، فزونى گرفت. فقيهان بى‏شمارى در مكتب آن دو بزرگوار، تربيت و پرورش يافتند و به منظور احيا و تعليم احكام، به شهرهاى مختلف كوچ كردند و بسيارى از مردم كه شيفته و تشنه معارف و احكام الهى بودند و در نقاط دور دست زندگى مى‏ كردند و دستشان از اهل بيت كوتاه بود به سراغ آنان مى‏ رفتند و مسائل خود را از ايشان مى ‏پرسيدند و از علم بى‏كران ائمه (ع) سيراب مى ‏گشتند. اين همان «تقليد» است كه به نمونه‏هايى از آن اشاره مى ‏كنيم:

1. حضرت باقر (ع) به ابان بن تغلب مى‏فرمايد:

«اجْلِس فى مسجد المَدينة و افتِ النَّاسَ فَانّى احِبُّ انْ ارى فى شيعَتى مِثْلَكْ» «در مسجد مدينه بنشين و به مردم فتوا بده زيرا دوست دارم در ميان شيعيانم كسانى همچون تو باشند».[4]

2. شعيب عقرقوقى مى‏گويد: به امام صادق (ع) عرض كردم:

«رُبَما احْتَجْنا انْ نَسْأَلَ عَنِ الشَى‏ءِ فَمَنْ نَسْأَل» «گاهى ما مى‏خواهيم سؤال و مشكل دينى خود را از كسى بپرسيم (و به شما به جهت دورى راه يا حالت تقيه و دسترسى نداريم)، شما بگوييد به چه كسى رجوع كرده و سخن او را بپذيريم؟»

حضرت در جواب فرمود: «عَلَيْكَ بِالْاسَدى يَعْنى ابا بَصير» يعنى، شما مى‏توانيد به ابوبصير مراجعه كنيد.[5]

اين امر به همين شكل در عصر امامان بعد نيز تا زمان غيبت صغراى حضرت مهدى (عج) ادامه يافت.

3. حسن بن على بن يقطين مى‏گويد: به امام رضا (ع) عرض كردم:

«لا اكادُ اصِلُ الَيْك اسْأَلَكَ عَنْ كُلِ مااحْتاجُ الَيْهِ مِنْ مَعالِمِ دينى. افَيُونُسُ بنُ عَبْدِ الرَّحْمانِ ثِقَةٌ آخُذُ مِنْهُ ما احْتاجُ الَيْهِ مِنْ مَعالِمِ دينى فَقالَ نَعَم»[6]

«من نمى‏توانم به جهت هر مشكل دينى كه برايم پيش مى‏آيد، از شما سؤال كنم پس آيا يونس بن عبدالرحمان ثقه و راستگو است و مى‏توانم پاسخ نيازهاى دينى خود را از او دريافت كنم؟ حضرت فرمودند: آرى».

4. حضرت مهدى (عج) در توقيع شريف و معروف خود به اسحاق بن يعقوب به عنوان يك قاعده كلى، اين چنين مى‏نگارد:

«و امَا الْحَوادِثُ الواقِعَةُ فَارْجِعُوا فيها الى رُواةِ احاديثِنا فَانَّهُم حُجَّتى عَلَيْكُم و انَا حُجَّةاللَّهِ عَلَيْهِم»[7]

«در پيشامدهايى كه رخ مى‏دهد، به راويان احاديث ما (فقها) مراجعه كنيد كه آنها حجت من بر شمايند و من حجت خدا بر ايشان».

بر اساس اين توقيع و ديگر روايات، مسأله رجوع به فقيه در عصر غيبت كبرى، شكل ديگرى به خود گرفت و دو راه «اجتهاد» و «تقليد» مصطلح آغاز گشت و فقيهان و مجتهدان جامع شرايط، مسؤوليت افتا و پاسخ‏گويى را به عهده گرفتند و خلأ و مشكل عدم دسترسى به امام معصوم را با حضور خود در عرصه اجتماع پر كردند. اين امر تاكنون ادامه دارد و خواهد داشت چنان كه شيخ طوسى مى ‏گويد:

«من شيعه امامى را از زمان حضرت على (ع) تاكنون (قرن پنجم هجرى) اين گونه يافتم كه پيوسته سراغ فقيهان خود رفته و در احكام و عبادات خود از آنان استفتا مى ‏كردند و بزرگان آنان نيز پاسخ و راه عمل به فتوا را به آنان نشان مى‏دادند».[8]

 



[1]. انبیاء، آیه21.

[2]. توبه، 122.

[3].  وسائل الشيعه، ج 27، باب 4 و 7.

[4] مستدرك الوسائل، ج 17، باب 11.

[5] وسائل الشيعه، ج 27، باب 11.

[6] وسائل الشيعه، ج 27، باب 11.

[7] وسائل الشيعه، ج 27، باب 11.

[8] عدةالاصول.