شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

شهادت صدیقه کبری حضرت فاطمه (س) را به تمام دوستان عزیر تسلیت باد

كار تنش زیاد ولی وقت من كم است

یك شب برای شست و شوی این بدن كم است

بانوی من نحیف نبود، این چنین نبود

وقتی نگاه می كنمش ظاهراً كم است

در زیر پارچه ورمش گم نمی شود

آن قدر واضح است كه یك پیرهن كم است

باید چگونه جمع كنم این بساط را

فرصت كم است و آب كم است و كفن كم است

مسمار را خودم زده بودم به تخته ها

باید بمیرم آه، پشیمان شدن كم است

گیرم حسین دق نكند این چنین ولی

گریه بدون داد برای حسن كم است

آئینه آمدی و ترك خورده می روی

یعنی برای بردن تو چهار زن كم است

پیراهن حسین كه كارش تمام شد

پس جای غُصّه نیست اگر یك كفن كم است

بالت، پرت، تنت، همۀ پیكرت خدا

این زخم ها زیاد ولی وقت من كم است

علی اکبر لطیفیان

حضرت فاطمه(س) فرمودند: وقتى كه بستر خواب را گسترده بودم، رسول خدا(ص) بر من وارد شد، فرمـود:  اى فـاطمه نخـواب مگـر آن كه چهار كار را انجـام دهـى: قـرآن را ختـم كنـى، و پیامبران را شفیعت گردانى، و مؤمنیـن را از خود راضى كنى، و حج وعمره اى را به جا آورى. ایـن را فرمـود و شروع به خـواندن نماز كرد، صبر كردم تا نمازش تمام شد، گفتـم: یا رسول الله به چهار چیز مرا امر فرمودى در حالى كه بر آنها قادر نیستم آن حضرت تبسمى كرد

 و فرمود: چون قل هو الله را سه بار بخوانى مثل این است كه قرآن را ختم كرده اى و چون بر من و پیامبران پیش از من صلوات فرستى، شفاعت كنندگان تو در روز قیامت خواهیـم بود، و چون براى مؤمنیـن استغفار كنى ، آنان همه از تو راضى خواهند شد، و چون بگـویـى: سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اكبر حج و عمره اى را انجام داده اى1.


1. (محجه البيضا ، ج 1، ص 304)

خواص آب باران در ماه نیسان

ماه نیسان به تاریخ هجری شمسی

ماه نیسان به تاریخ هجری شمسی و در این سال‌ها بعد از بیست و سه روز که از نوروز بگذرد تقریباً داخل نیسان ماه رومى  مى‏ شوند و ماه نیسان سى روز است.    روزى جمعى از اصحاب نشسته بودند حضرت رسالت پناه‏ صلى الله علیه وآله و سلم داخل شد و بر ایشان سلام فرمود و ایشان جواب سلام گفتند پس حضرت صلی الله علیه و آله فرمود که مى‏ خواهید دوائى را که جبرئیل به من یاد داده تا محتاج به دواى اطبّا نباشم، به شما یاد دهم؟

حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام و سلمان و دیگران سؤال نمودند که آن دوا چیست؟ 

حضرت به امیرالمؤمنین ‏علیه السلام خطاب نمود و فرمود که در ماه نیسان رومى آب باران مى ‏گیرى و هفتاد مرتبه سوره «فاتحة الکتاب» وهفتاد مرتبه «آیةالکرسى» وهفتاد مرتبه سوره «قُلْ یا اَیُّهَا الْکافِروُنَ» وهفتاد مرتبه سوره «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلى‏» وهفتاد مرتبه سوره «قُلْ اَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ» وَهفتاد مرتبه سوره «قُلْ اَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ» وهفتاد مرتبه سوره «قُلْ هُوَاللَّهُ اَحَدٌ» وهفتاد مرتبه «لااِلهَ اِلاَّ اللَّهُ» وهفتاد مرتبه «اللَّهُ اَکْبَرُ» وهفتاد مرتبه «اَللّهُمَّ صَلّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ» وهفتاد مرتبه «سُبْحانَ اللَّهِ وَالْحَمْدُ للَّهِ‏ِ وَلا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ وَاللَّهُ اَکْبَرُ» بر آن می‌خوانی وهفت روز (در برخی از روایات چهل روز آمده) در بامداد و شامگاه از آن آب مى‏ آشامى.  حقّ تعالى بر شما از آسمان آبى براى آنکه پاک گرداند شما را به آن و ببرد از شما وسوسه شیطان را و دلهاى شما را محکم گرداند و ثابت گرداند 

به حقّ آن خداوندى که مرا براستى بر خلق مبعوث گردانیده است سوگند یاد مى‏ کنم که جبرئیل گفت که حق تعالى بردارد از کسى‏که این آب را مى ‏آشامد هر دردى را که در بدنش باشد و او را عافیت بخشد؛ و درد‌ها را از بدن او و استخوانهاى او بیرون کند و اگر در لوح دردى براى او مقدّر شده باشد محو نماید. 

و به حق پروردگارى که مرا به حقّ فرستاده اگر فرزند نداشته باشد و فرزند خواهد آب نیسان را به آن نیّت بیاشامد او را فرزند روزى گردد و اگر زن عقیم باشد وفرزند نیاورد واز این آب با نیّت بیاشامد فرزند از او بوجود آید و اگر مرد و زن پسر خواهند یا دختر از آن آب بیاشامند مقصود ایشان به‏ عمل آید چنانچه‏ حق‏تعالى مى ‏فرماید: یَهَبُ لِمَنْ یَشآءُ اِناثاً وَیَهَبُ لِمَنْ یَشاءُ الذُّکُورَ اَوْ یُزَوِّجُهُمْ ذُکْراناً وَاِناثاً وَیَجْعَلُ مَنْ یَشآءُ عَقیماً یعنى حق تعالى مى‏ بخشد هر که را خواهد دختران و هر که را خواهد پسران یا جُفت مى‏ گرداند براى ایشان پسران و دختران یعنى هر دو را به ایشان عطا مى‏ کند و هر که را خواهد عقیم و بى ‏فرزند گرداند. 

حضرت فرمود که اگر کسى سردرد داشته باشد و از این آب بیاشامد صُداع و سر درد او به قدرت الهى ساکن گردد و اگر درد چشم داشته باشد و در چشمهاى خود قطره‏اى از این آب بچکاند و بیاشامد و چشمهاى خود را از آن آب بشوید به اذن خداى تعالى شفا یابد و آشامیدن از آن آب بُن دندان‌ها را محکم گرداند و دهان را خوشبو کند و لعاب بُن دندان‌ها را کم کُند و بلغم را کم کُند و تُخَمه و اِمْتِلا به سبب خوردن طعام و آشامیدن آب به هم نرساند و از بادهاى قولنج و غیر آن متأذّى نگردد و درد پشت و درد شکم بهم نرساند و از زُکام آزار نکشد و درد دندان بهم نرساند و درد معده و کرم معده را زایل گرداند و محتاج به حجامت نگردد و از مرض بواسیر و خارش بدن و آبله و دیوانگى و خُوره و پیسى و رُعاف و قَىّ نجات یابد و کور و لال و کر و زمینگیر نشود و آب سیاه در دیده‏اش نزول نکند و دردى که موجب افطار روزه و نقصان نماز او باشد او را عارض نگردد و از وسوسه‏هاى جنّیان و شیاطین متأذّى نگردد.  هر که از این آب بیاشامد و به جمیع دردهائى که در مردم مى‏باشد مبتلا باشد موجب شفا از جمیع آن‌ها گردد پس جبرئیل گفت به حقّ خداوندى که تو را به راستى فرستاده هر که این آیات را بر این آب بخواند و بیاشامد حقّ تعالى دلش را مملوّ گرداند از نور و روشنى و الهام خود را در دل او وارد سازد 

و فرمودند که جبرئیل گفت هر که از این آب بیاشامد و به جمیع دردهائى که در مردم مى ‏باشد مبتلا باشد موجب شفا از جمیع آن‌ها گردد پس جبرئیل گفت به حقّ خداوندى که تو را به راستى فرستاده هر که این آیات را بر این آب بخواند و بیاشامد حقّ تعالى دلش را مملوّ گرداند از نور و روشنى و الهام خود را در دل او وارد سازد و حکمت بر زبان او جارى گرداند و پر کند دل او را از فهم و بینائى و به او عطا کند از کرامت‌ها آنچه به احدى از عالمیان عطا نکرده باشد و هزار مغفرت و هزار رحمت بر او بفرستد و غش و خیانت و غیبت و حسد و بَغْى و کبر و بخل و حرص و غضب را از دل او بردارد و از عداوت و دشمنى مردم و بدگوئى ایشان نجات یابد و موجب شفاء جمیع امراض او گردد. 

واگر در زندان باشد و از آن آب بیاشامد از حبس نجات یابد و سردى بر طَبع او غالب نگردد و آب باران مطلقاً مبارک است و منفعت دارد خواه در نیسان ببارد و خواه در غیر آن چنانچه در حدیث معتبر از حضرت امیرالمؤمنین‏علیه السلام منقول است که بیاشامید آب آسمان را که پاک کننده بدن شما است و درد‌ها را دفع مى‏کند چنانچه حق تعالى مى ‏فرماید: وَیُنَزِّلُ عَلَیْکُمْ مِنَ السَّمآءِ ماءً لِیُطَهِّرَکُمْ بِهِ وَیُذْهِبَ عَنْکُمْ رِجْزَ الشَّیْطانِ وَلِیَرْبِطَ عَلى‏ قُلُوبِکُمْ وَیُثَبِّتَ بِهِ الأقْدامَ یعنى مى‏فرستد حقّ تعالى بر شما از آسمان آبى براى آنکه پاک گرداند شما را به آن و ببرد از شما وسوسه شیطان را و دلهاى شما را محکم گرداند و ثابت گرداند به آن قدمهاى شما را و در عمل نیسان بهتر آن است که اگر جمعى خوانند هر یک مجموع آن سوره‏‌ها و اذکار را هفتاد مرتبه بخوانند و از براى آن‌ها که مى‏ خوانند فایده  ‏اش عظیم‌تر و ثوابش بیشتر است.1 



[1]. مفاتیح الجنان

حضور قلب در نماز

سلام امشب حرم بودم شخصی آمد و بعد از احوالپرسی مختصری  این سوال را پرسید: قبلاً وقتى نماز مى ‏خواندم حال عجيبى داشتم؛ ولى اكنون در من تأثيرى ندارد؟ چه كنم؟
يكى از دلايل اصلى و عمده‏اى كه ما از عبادات خويش- چه در قالب نماز و چه در شكل ديگر- بهره فراوان نمى ‏بريم و گاه احساس مى‏ كنيم در مقاطعى در ما مؤثر نيست نبود «حضور قلب» يا نبود «فراغت قلب» است.
مشكل اين است كه افكار متشتت و پراكنده را براى وقت عبادت ذخيره مى‏ كنيم همين كه «تكبيرةالاحرام» نماز را می گوئیم، گويى در دكانى را باز كرده ‏ايم، يا دفتر محاسبات را گشوده ‏ايم، يا كتاب مطالعه را در مقابل قرار داده‏ ايم و يا مشكلات زندگى را مدنظر گرفته‏ ايم. دل و قلب خويش را به امور ديگر مشغول مى ‏داريم و از عمل به كلى غافل مى‏ شويم زمانى به خود مى‏ آييم كه به حسب عادت، به سلام نماز رسيده‏ايم.
امام صادق «عليه السلام» مى ‏فرمايد: همانا من دوست مى‏ دارم مرد مؤمنى را كه وقتى اقامه نماز واجب مى‏ كند، قلبش را به سوى خداوند متوجه مى ‏سازد و آن را مشغول امور دنيوى نمى ‏كند. بنده‏اى نيست كه در نمازش با قلبش به سوى خدا توجه كند مگر آنكه خداوند به وجهش به سوى او اقبال مى ‏كند، و قلوب مؤمنان را با محبّت به سوى او متوجه كند، بعد از دوستى خداوند با او».[1]
بايد توجه كرد كه اگر «فكر» و «دل» آدمى در جاى ديگر باشد، در حقيقت خود او همان جا است نه نزد حضرت معبود. به عكس اگر «فكر» و «دل» او متوجه حق باشد، نزد او خواهد بود. بنابراين مشكل اساسى در عدم بهره‏ورى بايسته از عبادات و مناجات، عدم حضور دل و فكر انسان است.  
براى رفع اين كاستى و مشكل، عمل به راه كارهاى زير مفيد است:
 يكم: قبل از قيام به عبادت و ذكر و دعا يعنى، آن هنگام كه انسان مى ‏خواهد عبادت و مناجات را شروع كند، از خداى متعال با كمال تضرع، با فقر و مسكنت و با اصرار، بخواهد وى را به «حضور» موفق كند كه اصل مسأله عنايت او است.
 دوم: بهتر است در مرحله نخست، از طريق تحصيل «حضور فكر»، به تحصيل «حضور دل»
بپردازد به اين صورت كه تصميم بگيرد «فكر» خويش را از همان وقت شروع به عبادت يا مناجات، از همه جا وهمه چيز قطع كند و به خداى متعال و معناى آنچه در محضر او مى‏گويد، متوجه سازد.
در اثناى عبادات و دعا، هر وقت و هرجا، به هر بهانه ‏اى و به هر علتى «فكر» وى، خواست به اين سو و آن سو برود، نگذارد و «فكر» خود را در حال حضور نگه دارد و به «حضور» ادامه دهد. اگر «فكر» او بر اثر غفلت به اين سو و آن سو رفت، فوراً متذكر شده و رشته فكر را قطع كند و به «حضور» برگردد. بر اين تصميم در مقام عمل بايد كاملًا ملتزم بوده و مجاهدت كند و در آن هيچ سستى روا ندارد و خسته نشود. به هر صورت با «حضور فكرى»، «حضور دل» نيز محقق خواهد گشت و وقتى چنين شد، در عبادات و مناجات، تصميم بگيرد از همان ابتدا، فكر و دل را متوجه خداوند متعال سازد.

این فایل هم خوب است لطفا دانلود کنید



[1]. وسائل الشيعه، ج 4، ص 686.  

دعا

گاهی شاید این سؤال به ذهن ما برسد که چرا دعای ما مستجاب نمی شود مگر ما نماز نمی خوانیم و اطاعت خدا را نمی کنیم پس چرا خداوند دعای ما را مستجاب نمی کند؟

با وجود شرایط دعا می توان گفت که دو امر باعث رد دعا می شود:

 1. مصلحت

همانطور که می دانیم علم انسان محدود بوده و به همه جوانب امور خود آگاه نیست از این رو می پندارد کاری به نفع او بوده اما در واقع این طور نمی باشد و گاهی فکر می کند کاری به ضرر اوست  که در واقع برعکس آن می باشد, در قرآن هم به این مطلب اشاره شده است

(كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَ عَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ)[1]

پس انسان گاهی گمان می کند که خواسته اش از خداوند, به مصلحت او می باشد ولی از آنجا که خداوند عالم به همه امور است می داند که در واقع چنین نیست و از این رو آن تقاضا و دعا را رد می کند یا می داند در زمان دیگری این نیاز به نفع اوست و به این جهت اجابت آن را به تأخیر می اندازد.

امیر المؤمنین (ع) هم می فرماید: بسا ممکن است اجابت دعا را به تأخیر اندازد تا پاداش فزون تری بهره سائل شود و عطای شخص امیدوار کامل تر شود . و بسا ممکن است درخواستی داشته باشی که به تو ندهند و به جای آن خیری در این دنیا یا آخرت به تو ببخشند, یا آن را با چیزی که برایت بهتر است جابه جا کنند. بسا دنبال چیزی باشی که اگر به تو داده شود نابودی دینت درآن باشد.[2]

 2. دوستدار تداوم دعا از سوی خداوند

گاه سبب رد یا تأخیر در اجابت دعا بدان خاطر است که خداوند دوست دارد که حال لطیف و خوش دعا کننده همچنان بر دوام باشد زیرا محبوب ترین کارها نزد خداوند متعال در روی زمین دعاست(حب الاعمال عندالله تعالی علی وجه الارض الدعا)[3]

امام صادق(ع) در روایتی می فرماید: بنده هنگامی که دعا می کند خداوند به فرشته می گوید: دعایش را مستجاب کردم لکن او را در نیازش محبوس دارید و اجابتش را به تأخیر افکنید زیرا من دوست دارم که صوتش را بشنوم.[4]

ای بسا مخلص که نالد در دعا                 تا رود خلوصش بر سما

تا رود بالایی این سقف برین                   بوی مجمر از انین المذنبین

پس ملائک با خدا نالند راز                     کای مجیب هر دعا, وای مستجار

بنده مؤمن تضرع می کند                        او نمی داند به جز تو مستند

تو عطا بیگانگان را می دهی                     از تو دارد آرزو هر مشتهی

حق بفرماید: که نه از خواری اوست            عین تأخیر عطا, یاری اوست

حاجت آوردش زغفلت, سوی من               آه کشیدش موکشان در کوی من

گر برارم حاجتش, او وا رود                       هم در آن بازیچه, مستغرق شود

گرچه می نالد به جان یا مستجار                دل شکسته, سینه خسته, گو: بزار

خوش همی آید مرا آواز او                         و آن خدایا گفتن و آن راز او



[1].  البقرة ، الآية: 216

[2]. نهج البلاغه, نامه31.

[3]. اصول کافی, ج2, ص467.

[4]. اصول کافی, ج2, ص489.

اهل خبره

16. اهل خبره برای انتخاب مرجع تقلید

اهل خبره، عالمانى‏اند كه قدرت تشخيص مقام علمى و استعداد و صلاحيت مرجع تقليد را دارند كه آن را با شركت در بحث‏هاى خارج فقه و اصول او و يا با مطالعه و بررسى كتاب‏هاى علمى وى، احراز مى‏كنند.

لازم نيست اهل خبره، خود مجتهد باشند؛ ولى بايد در حدى از مرتبه علم باشند كه بتوانند مجتهد را از غير مجتهد و اعلم را از غير اعلم تشخيص دهند.(مشهور علماء)[1]



[1]. تبريزى، استفتاءات، س 56 توضيح المسائل، م 3 نورى و وحيد، توضيح المسائل، م 3 خامنه‏اى، اجوبةالاستفتاءات س 24 و 25 فاضل، جامع المسائل، ج 2، س 11 العروة الوثقى، ج 1، م 17. توضيح المسائل مراجع، م 3.

مجوز گناهان کوچک

سلام

خیلی از افراد زنگ می رنند و می پرسند که آیا می شود ما بعضی از گناهان کوچک را انجام دهیم تا مرتکب گنهاهان بزرگتر نشویم(دفع افسد به فاسد) یعنی بییایم وقت خالی خودمان را با گوش دادن نوارهای غیر مجاز «البته از لحاظ شرعی» پر کنیم تا از بیکاری گناهان دیگری را انجام ندهیم؟ البته یا گناهان دیگری که جای مثال زدن نیست؟

ابتدا باید دانست اگر چه گناه کوچک تر, زشتی کمتری دارد, اما توجیه این کار اگر همراه با حق دادن به خود باشد, موجب تکرار گناه کوچک و خود داری از توبه می شود این وضعیت خطرناک است و روحیه تخلف در آدمی ریشه می دواند و آینده فرد قابل پیش بینی نیست.

در فرازی از پندهای پیامبر گرامی اسلام(ص) به اباذر می آموزیم, که فرمود: «یا اباذر, لاتنظر الی صغر الخطیئه و لکن انظر الی من عصیت» ای اباذر به کوچکی گناه نگاه نکن, بلکه به بزرگی کسی بنگر که او را نافرمانی کرده ای.

ممکن است مرتکبین به گناهان کوچک, عملی را انجام دهند که از نظرشان در درجه دوم اهمیت قرار داشته و پندارشان این باشد که از حیث کوچکی قابل بخشش است, غافل از این که تکرار صغیره و کوچک شمردن آن, خود گناه کبیره است و مداومت بر آن, آدمی را در ارتکاب گناه گستاخ می کند علاوه, چنین کسانی فراموش می کنند که چه کسی مورد عصیان و نافرمانی قرار گرفته است؟

ناگفته نماند که گناهان کوچک هم چون نخ نازک و باریکی هستند که با تکرار تبدیل به ریسمان ضخیمی شده که پاره کردنی آن مشکل است!

تاچند ز دست خویش فریاد

کنم از کرده خود کجا روم داد کنم

طاعات مرا گناه باید شمری

پس, از گنه خویش چسان یاد کنم

در این راستا امام علی(ع) می فرماید: «اشدَ الذنوب ما استهان به صاحبه» بزرگ ترین گناهان آن معصیتی است که گناهکار آن را کوچک بشمارد.


فرق «جایز نیست» با «حرام است»

15. فرق «جایز نیست» با «حرام است»

تفاوتی ندارد (مکارم، بهجت)[1]



[1]. مکارم، استفتائات، ج3، س11. بهجت، استفتائات، ج1، س50.

ضروريات دين

14.ضروريات دين

هر چيزى كه جميع مسلمانان آن را قبول دارند و جزء دين اسلام مى‏شمارند و نيز حكمش براى همه آنان روشن است، «ضرورى دين» ناميده مى‏شود. اصل وجوب نماز، روزه، زكات، خمس و ضرورى اسلام است. حكم ضروريات، به صراحت در آيات و روايات ذكر شده است.[1]



[1] جواهر الكلام، ج 6، ص 46 و 47.

فرق حكم و فتوا

13.فرق حكم و فتوا

فتوا در احكام كليه است و حكم در موضوعات است و حكم حاكم شرع لازم الاتّباع براى همه است.( بهجت، مکارم، سیستانی)[1]



[1] بهجت، استفتائات، ج1، س57. مکارم«مگر اینکه خلاف آن یقینی باشد»، استفتائات، ج1، س22.سیستانی،«مگر زمانی که آشکار شود خطای ش و مخالفتش باکتاب و سنت»، عروه الوثقی، ج1، م57. خوئی، امام، فاضل، «مگر زمانی که آشکار شود خطایش» عروه، ج1، م57.

مقصود از حاکم شرع

12.مقصود از حاکم شرع

مقصود از حاکم شرع مجتهد عادل است و لازم نیست مرجع تقلید باشد (فاضل)[1]



[1] .فاضل، جامع المسائل، ج3، س37؛

میلاد رسول گرامی اسلام(ص) و امام جعفر صادق(ع)

هفده ربیع الاول، سالروز طلوع خورشید پرفروغ آسمان علم الهى و برگیرنده نقاب از چهره حقایق، امام جعفر صادق علیه السلام بر همه دوستان عزیز مبارک باد!

صدای بال و پر جبرئیل می آید                  

                       شب است و ماه به آغوش ایل می آید

لب کویر پس از این ترک نخواهد خورد                        

         که ساقی از طرف سلسبیل می آید

لباس خاطره را از حریر عشق بدوز                         

                حلیمه! نزد تو فردی اصیل می آید

نگاه آمنه از این به بعد می خندد                               

           چرا که معجزه ای بی بدیل می آید

ای چراغ دانشت گیتی فروز

تا قیامت پیشتاز علم روز

آفرینش را کتاب ناطقی 

اهل بینش را امامِ صادقی


سلام به همگی دوستان

چند روز پیش سوالی درباره شیعه جعفری از من شد دیدم مناسب است بخاطر این ایام یادی از رئیس مکتب تشیع جضرت امام جعفر صادق (ع) کرده باشیم امیدوارم که خداوند ما را از پیروان واقعی این مذهب قرار دهد.

چرا مذهب جعفري (شيعه) را به امام صادق(ع) نسبت مي دهند چرا نگفتند مذهب علوي يا مذهب حسيني؟

پس از فشارهاى شديد بنى اميه، در عهد امامت امام صادق (ع) بر اثر قيام ها و انقلاب هايى كه در كشورهاى اسلامى بر عليه بنى اميه بر پا شده بود و جنگ هاى خونينى كه در نهايت منجر به سقوط خلافت بنى اميه گرديد، و نيز زمينه خوبى كه امام باقر (ع) با نشر حقايق و معارف اسلامى مهيا كرده بود، براى امام صادق (ع) امكانات بيشترى و محيط مناسب ترى براى نشر تعاليم دينى پيدا شد.
آن حضرت تا اواخر زمان امامت خود كه مصادف با آخر خلافت بنى اميه و اول خلافت بنى عباس بود از فرصت استفاده نمود به نشر تعاليم دينى پرداخت و شخصيت هاى علمى بسيارى در فنون مختلف عقلى و نقلى مانند زراره، محمد بن مسلم، هشام بن حكم، جابر بن حيان و پرورش داد.
در حوزه علمى امام ششم (ع)، چهار هزار نفر محدث و دانشمند شركت مى كردند كه عده اى از بزرگان و رجال علمى اهل سنت نيز مانند «ابو حنيفه»، سفيان ثورى، قاضى سكونى، قاضى ابوالبخترى و افتخار شاگردى آن حضرت را پيدا كردند. از اين رو، عوامل ذيل را مى توان براى اين نامگذارى ذكر كرد:
1- مجال و زمينه مناسبى كه سبب شد مجموعه عظيمى از معارف و تعاليم و احكام دينى در حوزه علمى امام صادق (ع) تبيين شود.
2- چهره شاخص و سرشناس و شناخته شده حضرت در ميان تمام فرق و گروه هاى مسلمان.
3- با توجه به اين كه برخى از ائمه چهارگانه، شاگرد امام صادق (ع) و برخى شاگرد شاگردان آن حضرت بوده اند، پيروى شيعه از فقه و مذهب اهل بيت با نام «جعفرى» نامى شناخته شده و معتبر، در برابر مذاهب چهارگانه فقهى اهل سنت بوده است.
4- علاوه بر اين كه عنوان «مذهب جعفرى» شيعيان پيرو مكتب فقهى اهل بيت را از شيعه زيديه كه از فقه اهل بيت پيروى نمى كنند جدا مى سازد.
فرصتى كه در عصر امامت امام صادق (ع) به دست آمد در عصر امامان قبلى مهيا نشد.


جاهلِ مقصّر و جاهلِ قاصر

11.جاهلِ مقصّر و جاهلِ قاصر

 ملاك التفات داشتن و احتمال بطلان و شكِ در صحت و عدمِ صحت عمل است به اين معنى كه اگر كسى احتمالِ بطلانِ عمل خاصى را بدهد و در صحتِ آن شك داشته باشد و در عين حال سؤال نكند، جاهلِ مقصّر محسوب مى شود و معذور نيست امّا اگر التفات و توجه به جهل خود نداشته باشد و احتمال بطلان ندهد و عمل را صحيح بداند، جاهل قاصر محسوب مى شود و معذور است.(فاضل)[1]

 در هر عصر و زمانى تفسير و تبيين مصاديق جاهل قاصر ، به عرف همان عصر مربوط مى شود.(بهجت)[2]



[1] .فاضل، جامع المسائل، ج2، س33؛

[2] بهجت، استفتائات، ج1، س52.

فرق علم و اطمینان

10. فرق علم و اطمینان

در علم احتمال خلاف وجود ندارد، در اطمینان احتمال خلاف « ولی ضعیف و در حدی که عقلا به آن اعتنا نمی‌کنند» وجود دارد (فاضل)[1]



[1]. فاضل، جامع المسائل، ج3، س28؛

ادعای هوش و استعداد

سلام به همگی دوستان

من امشب مطلبی را خواندم جالب بود گفتم بزارم تا شما هم اونو بخونید و چند نتیجه گیری ساده در آخر؛ اگر شما هم نتیجه ی تازه ای به ذهنتان رسید برای ما بذارید تا ما هم استفاده کنیم.

بومیان آمازون روش جالبی برای شکار میمون دارند بدینصورت که نارگیل را از دو طرف سوراخ می کنند، یک طرف کوچک تر در حدی که بتوانند یک طناب را از آن عبور دهند و یک طرف کمی درشت تر در حدی که دست یک میمون به زور از آن رد شود. از طرف کوچک تر طنابی که انتهایش را گره زده اند رد می کنند و بعد طناب را به تنه درخت می بندند تا اینطوری میمون نتواند جر بزند و نارگیل را با خودش ببرد. سپس توی نارگیل خالی شده چند تا سنگریزه می اندازند و چند بار تکانش می دهند تا صدایش خوب در جنگل بپیچد ... تله آماده است.

میمون ها که شهوت کنجکاوی دیوانه شان کرده تا ببینند این چیست که این جوری صدا می دهد، می آیند و دستشان را می کنند توی نارگیل و سنگریزه ها را توی مشتشان می گیرند تا بیرونشان بیاورند، اما مشت بسته شان از سوراخ رد نمی شود. میمون ها اگر فقط مشتشان را باز کنند و از سنگریزه های بی ارزش دل بکنند، آزاد می شوند ولی به هیچ قیمتی حاضر نیستند چیزی را که بدست آورده اند از دست بدهند. آن قدر تقلا می کنند و خودشان را به زمین و آسمان می زنند که فردا وقتی صیاد می آید بدن های بی حالشان را به راحتی (عین آب خوردن) جمع می کند و توی قفس می اندازد.

این میمون ها چند خاصیت جالب دیگر هم دارند. اولا وقتی می بینند یک هم نوعشان گیر کرده و دارد جیغ و ویغ می کند باز هم برای کنجکاوی می روند سراغ نارگیل بغلی و چند دقیقه بعد خودشان هم در حال جیغ و ویغ اند. ثانیا بومی ها اگر میمونی اضافه بر تعداد مورد نیازشان گیر افتاده باشد، آزادش می کنند اما وقتی فردا دوباره برای شکار می آیند باز همین میمون ها گیر می افتند و جیغ و ویغشان در می آید. این داستان قرن هاست که در جریان است! اما حق ندارید فکر کنید که این میمون ها از خنگیشان است که هر روزه توی این دام ها می افتند، اتفاقا خیلی هم ادعای هوش و استعدادشان می شود.


آیا دور و بر ما نارگیل های سوراخ داری هست؟
نکند دستهای ما هم جایی گیر کرده وخودمان متوجه نیستیم!
آیا هر کنجکاویی را باید پیگیری کرد؟
سنگریزه من کدام است؟

الفاظ احتیاط مستحب

9. الفاظ احتیاط مستحب

یجوز علی اشکال، یجوز علی تأمل(سیستانی، خوئی، وحید)[1]

1. وان کان الاحتیاط لا ینبغی ترکه 2. ینبغی(فاضل)[2]



[1]. سیستانی، منهاج، ج1، تقلید م31؛ وحید، خوئی، منهاج، ج2، تقلید م31؛

[2]. فاضل، جامع المسائل، ج3، س42.

فرق مستحب با احتیاط مستحب چیست؟

8.  فرق مستحب با احتیاط مستحب چیست؟

مستحب سنت پیامبر و ائمه معصومین (ع) می‌باشد و انجام آن ثواب دارد. اما احتیاط مستحب احتمال به واقع رسیدن می‌باشد.

احتیاط بعد از فتوا(سیستانی،وحید،خوئی، یا قبل از فتوا)

7. احتیاط بعد از فتوا(سیستانی،وحید،خوئی، یا قبل از فتوا)

اگر مجتهد اعلم بعد از آن كه در مساله فتوا داده احتياط كند، مثلا بفرمايد ظرف نجس را كه يك مرتبه در آب كر بشويند پاك مى‏شود، اگر چه احتياط آن است كه سه مرتبه بشويند، مقلد او نمى ‏تواند در آن مساله به فتواى مجتهد ديگر رفتار كند، بلكه بايد يا به فتوا عمل كند، يا به احتياط بعد از فتوا كه آن را احتياط مستحب مى‏ گويند عمل نمايد، مگر آن كه فتواى آن مجتهد نزديكتر به احتياط باشد.(امام، تبریزی، بهجت، «وحید،خوئی،»[1] سیستانی[2]، نوری، صافی گلپایگانی، شاهرودی)[3]



[1]. وحید خوئی؛ منهاج، ج2، تقلید م31.

[2]. منهاج، ج1، تقلید م31.

[3]. رساله مراجع، مسأله8.

سالروز آغاز امامت و ولایت ولی عصر


سالروز آغاز امامت و ولایت ولی عصر جانهایمان فدایش باد بر شما مبارک باد

يک روز نسيم خوش خبر مي آيد

بس مژده به هر کوي و گذر مي آيد

عطر گل عشق در فضا مي پيچد

مي آيي و انتظار سر مي آيد . . .


تا وعده قيامت تو صبر مي کنيم

بر داغ بي نهايت تو، صبر ميکنيم

اي از تبار آينه و آفتاب و عشق

تا مژده زيارت تو، صبر ميکنيم . . .



- مهدي جان!

به روسياهي‌ مان نگاه نکن و به دستهايمان که خالي و گنهکارند، قلبمان را ببين که هر روز، صبح و شام تو را مي‌ خوانند.

تو خواهى آمد و ياس‏ها و نيلوفرهاى «سركش‏» را به دعوت خواهى خواند و حضور تو تسلاى دل ياس‏هاى كبود خواهد بود.

مهدي جان بيا و دنياى دل را به بوى خوش فطرت پر كن. دل‏هايى كه همواره در سرزمين نيمه شب تو را مى‏خوانند و به عشق تو در آسمان مكاشفه پرواز مى‏ كنند.


منتظران حقیقی چگونه اند؟(دانلود)

عید الزهرا

سلام

امروز یکی از دوستان  در رابطه با عید الزهرا سوال کرد من جواب را به طور خلاصه  برای همه دوستان عزیز بیان می کنم.  یکی از روزهایی که در بین مردم رواج یافته و جشن می گیرند نهم ربیع الاول می باشد البته اگر جشن گرفتن برای امامت امام زمان(عج) باشد خوب است اما بعضی گمان کرده اند که  روز کشته شدن عمر است؛   با توجه به تاریخ, عمر در  بيست وششم ذي الحجه ترور شد و بعد از حدود سه روز درگذشت. اين مطلب را همه ي مورخان اعم از شيعه و سني در آثار خود آورده اند اما متأسفانه برخی این روز را جشن گرفته و دراين مراسم آنچه از سخنان ركيك، و حتّى خلاف مى دانند، مى گويند; بلكه گاه مردان، خود را به شكل زن در مى آورند! و هنگامى كه به آنان تذكّر داده مى شود، به روايت «رُفِعَ القَلَمْ» استناد جسته، و مى گويند طبق اين روايت، اعمال مذكور اشكالى ندارد. آيا اين اعمال، جايز و موجب رضاى خدا و اهل بيت عصمت و طهارت است؟ در صورت عدم جواز، توجيه روايت رفع قلم چيست؟

جواب: اوّلا: روايتى با عنوان رفع قلم در آن ايّام مخصوص، در منابع معتبر نداريم.

ثانياً: بر فرض، چنين چيزى باشد (كه نيست) مخالف كتاب و سنّت است، و چنين روايتى قابل پذيرفتن نيست، و حرام و گناه در هيچ زمانى مجاز نيست. همچنين سخنان ركيك و كارهاى زشت ديگر.

و ثالثاً: تولّى و تبرّى راههاى صحيحى دارد، نه اين راههاى خلاف

 نظر مراجع تقلید

1. نظر شما راجع به برگزارى مراسمى به اسم عيدالزهراء (سلام الله عليها) چيست؟
هر عملى که وسيله سوء استفاده دشمنان اسلام يا موجب تفرقه بين مسلمين شود، حرام و ممنوع است.

( رهبری, اجوبه الاستفتائات, سایت)

 2. چند سالى است بعضى از هيأتهاى مذهبى توسط بعضى از مداحان، نهم ربيع الاوّل را جشن مفصّلى مى گيرند و تا دير وقت (شبها) جلسات جشن دارند و متأسفانه كمتر مسائل شرعى رعايت مى شود. با توجّه به اين مقدّمه به سؤالات زير پاسخ دهيد:

الف) نظر شما راجع به اين جلسات چيست؟ آيا شركت كنيم؟

ب) آيا ائمّه اطهار(عليهم السلام) هم در اين ايّام جشن مى گرفتند و شادى داشته اند؟

ج) آيا حديث رفع قلم نسبت به اين ايّام صحيح است و افراد آزادند هر كار خلافى را انجام دهند؟

د) با چه بيان و دليلى مى توان اينها را قانع كرد؟ با چه مداركى؟

 

جواب: در اين جا نكاتى بايد مورد توجّه قراد گيرد:

الف) تولّى دوستان اهل بيت عصمت(عليهم السلام) و تبرّى از دشمنان آنها، جزء اركان مذهب ماست.

ب) نبايد كارى كرد كه شكاف در صفوف مسلمين بيفتد.

ج) نبايد به نام مقدّس اهل بيت(عليهم السلام) مجالس مشتمل بر گناه تشكيل داد.

د) حديث رفع قلم مخصوص به كودكان نابالغ و ديوانه ها و حالت خواب است و معاذ الله كه ائمّه معصومين(عليهم السلام) اجازه ارتكاب گناه به افراد در اين ايّام يا غير اين ايّام را داده باشند.(مکارم, استفتائات ج1, س1625)

 3. خوشنودى ائمه اطهار سلام اللّه عليهم اجمعين با عمل حرام انجام نمى گيرد و آنچه فرموده اند يفرحون لفرحنا مقصود اين نيست كه مجلس معصيت گرفته شود و اعمال خلاف شرع در آن صورت بگيرد كما آن كه سيره افراد لاابالى و غير متشرع در مجالس چنين است خداوند متعال گويندگان و شنوندگان را به آنچه وظيفه شرعى آنهاست هدايت فرمايد تا با برداشت غلط از آيات و روايات موجبات اضلال مردم را فراهم ننمايند.( صافی گلپایگانی, استفتائات)

احتیاط مستحب

5. احتیاط مستحب

در جايى كه مجتهد فتواى صريحى دارد- مثلا گفته يك بار تسبيحات اربعه در ركعت سوم و چهارم نماز كفايت مى‏ كند و با وجود آن احتياط مى‏ كند و مى‏ گويد: احتياط آن است كه سه مرتبه بگويند، اين را «احتياط مستحب» مى ‏گويند.

عمل به اين احتياط واجب نيست بلكه مستحب است.

الفاظ دال بر احتیاط واجب

4. الفاظ دال بر احتیاط واجب

1. بنا بر احتیاط 2. بنابر احوط 3. محل تأمل4. محل اشکال 5. علی اشکال فیها  6. فی کفایته اشکال7. فی اطلاقه اشکال 8. اشتراط هذا الامر مشکل  9. محل نظر و اشکال 10. تشکل صحتها  11. محل تأمل و الاحوط فیه الاعادة 12. العفو لا یخلو عن وجه 13.لا یخلو من الاشکال 14. خالی از اشکال نیست 15. هو مشکل  16. مشکل کذا 17. محل تأمل و اشکال 18. لا یخلو عن تأمل  19. بل بعید 20. فی قوته اشکال 21. القوة ممنوعة 22. الاحوط وجوباً 23. الاحوط لزوماً  24. وجوبه مبنی علی الاحتیاط  25. وجوبه مبنی علی الاحتیاط اللزومی‌ 26. وجوبه مبنی علی الاحتیاط الوجوبی  27. مشکل و کذا فی الثانی بل هواشد اشکالاً 29. و فی ایجابه لکذا اشکال و الاحوط کذا[1] 28. فيه تأمل، فيه اشکال، المشهور کذا، قيل کذا  29. لا یبعد جواز ... لکن لا یترک الاحتیاط بالترک.[2] 

استثناء( احتیاط واجبهایی که  نزدیک به فتوا هستند و غیر قابل رجوع می‌باشند)

هذا هو الاحوط لو لم یکن اقوی، لا یخلو من قرب[3]



[1]. جامع‌المسائل فاضل، ج3، ص39.  و ج2، س33.

[2]. سيستاني، منهاج، ج1، تقليد م31، وحيد، خوئي، منهاج، ج1، تقليد م 31.

[3]. فاضل، استفتائات، ج3، س42.

فرق بین فتوا و احتیاط واجب؟

4. فرق بین فتوا و احتیاط واجب؟

در فتوا واجب است به آن عمل کرد و نمی‌توان از آن رجوع کرد اما در احتیاط واجب می‌توان به مجتهد بعد که عالمتر از بقیه مراجع می‌باشد رجوع کرد و در آن مسأله از دیگری تقلید کرد. (اجماع)[1]

· در احتیاط واجب قبل از عمل و بعد از عمل می‌توان رجوع کرد. حالا این رجوع می‌تواند به فتوا باشد یا احتیاط واجب دیگر.



[1]. زساله مراجع، مسأله7.

احتیاط واجب

3. احتیاط واجب:

اگر دليل يك مسأله شرعى، به طور صد در صد براى مجتهد روشن باشد، درباره آن مسأله به صراحت فتوا مى‏ دهد ولى گاهی به عللى از فتوا و نظر دادن خوددارى كرده و در مسأله احتياط مى‏ كند. اين عمل يا به جهت آن است كه دليل مسأله، به خوبى و به طور صد در صد براى او روشن نيست و يا اينكه نظر او با همه يا بيشتر فقها تفاوت دارد و به دليل رعايت احتياط و تقوا، بر خلاف آنان فتوا نمى‏ دهد و احتياط مى‏ كند و يا به جهت عوامل ديگرى است كه در كتاب‏هاى استدلالى ذكر شده است. اين نوع خوددارى از فتوا دادن را «احتياط واجب» گويند و در اين مورد مقلد، يا بايد به اين احتياط عمل كند و يا به فتواى مجتهدى كه بعد از او اعلم است، عمل نمايد.

الفاظ دال بر فتوا

2. الفاظ دال بر فتوا

1. بنابر اقوی  2. بعید نیست 3. بعید است 4. خالی از وجه نیست  5. باید 6. لازم است  7. بنابر اظهر 8. الاحوط کذا ، بل لا یبعد ذلک 9. الاقوی ذلک و ان لم یخل عن اشکال 10. فیه نظر بل منع 11. محل نظر بل منع  12. بل الظاهر العدم 13. محل اشکال ، بل عدم الاعتبارلا یخلو من قوة  14. کفایتها لاتخلو عن قوة  15. هو الاقرب 16. لا یبعد 17. لا تخلو من الاشکال و ان لا تخلو من قوة 18. فیه نظر بل منع  19. بل لا یخلو عن قوة 20. وان کان فی غایة البعد   21. الاشتراط لایخلو عن وجه بل عن قوة 22. فیه اشکال بل منع 23. هو الاقرب [1] 24. يجب علي تأمل ؛ يجب علي اشکال.[2]

25. فی هذا الاشتراط تأمل



[1]. جامع‌المسائل فاضل، ج3، ص39.

[2]. سيستاني، منهاج، ج1، تقليد م 31؛ وحيد، خوئي، منهاج، ج2، تقليد م 31.

 فتوا

1.فتوا:   

فتوا بيان حكم كلى الهى است كه مجتهد، استنباط كرده است البته تطبيق آن بر موضوعات و موارد آن، بر عهده مقلد است. مثال:

اگر روزه گرفتن برای بدن ضرر داشته باشد صحیح نیست.

در صورتی که خریدار در معامله گول خورده باشد حق فسخ معامله را دارد.

محدوده تقلید

پیشینه تقلید

14.پیشینه تقلید

مراجعه به فقيه و اسلام شناس جهت آگاهى به احكام الهى و اطمينان نسبت به درستى اعمال، ريشه در تاريخ صدر اسلام و عصر ائمه (ع) دارد و طبق نظر برخى از بزرگان، دو آيه در اين زمينه نازل شده است؛ آنجا كه خداوند متعال مى‏فرمايد: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»[1] «اگر نمى‏دانيد از آگاهان بپرسيد».

هر چند «اهل ذكر» در روايات به امامان (ع) كه مصداق بارز و كامل آيه هستند تفسير شده ولى شأن نزول و مورد، كليت آيه را تخصيص نمى‏زند و محدود به آنان نمى‏سازد و شامل هر اهل خبره‏اى مى‏گردد و فقيهان نيز از جمله آنها است.

در جاى ديگر مى‏فرمايد:

 «وَ ما كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِى الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ»[2]

«شايسته نيست مؤمنان همگى [به سوى ميدان جهاد] كوچ كنند چرا از هر گروهى، طايفه‏اى از آنان كوچ نمى‏كنند [و طايفه‏اى بمانند] تا در دين [و معارف و احكام اسلام‏] آگاهى پيدا كنند و به هنگام بازگشت به سوى قوم خود آنها، را انذار نمايند تا [از مخالفت فرمان پروردگار] بترسند و خوددارى كنند».

ترديدى نيست كه «تفقّه» در اين آيه، مفهومى گسترده دارد و شامل معارف و احكام اسلام« اعم از اصول و فروع دين» مى‏شود. از سوى ديگر مردم به پذيرش سخنان اين گروه «كه در حوزه دين تربيت و پرورش يافته‏اند» دعوت شده‏اند و اين همان رجوع به فقيه و اهل خبره است.

رسول اكرم (ص) برخى از صحابه را براى تبليغ و تعليم احكام دين به سرزمين‏هاى اطراف مى‏فرستاد. مصعب بن عمير و معاذ بن جبل از نمونه‏هاى بارز آن به شمار مى‏آيند. آن حضرت مى‏فرمود: «از افتا بدون علم خوددارى كنيد كه لعن فرشتگان را به دنبال خواهد داشت».[3] اين امر نشانگر آن است كه فتوا دادن از سوى مفتى و فقيه، و تقليد و پيروى كردن از طرف مردم، در عصر پيامبر (ص) مطرح بوده است و رجوع به فقيه پس از رحلت آن حضرت نيز همانند گذشته، ادامه داشت تا آنكه در دوران امام باقر و امام صادق (ع)، فزونى گرفت. فقيهان بى‏شمارى در مكتب آن دو بزرگوار، تربيت و پرورش يافتند و به منظور احيا و تعليم احكام، به شهرهاى مختلف كوچ كردند و بسيارى از مردم كه شيفته و تشنه معارف و احكام الهى بودند و در نقاط دور دست زندگى مى‏ كردند و دستشان از اهل بيت كوتاه بود به سراغ آنان مى‏ رفتند و مسائل خود را از ايشان مى ‏پرسيدند و از علم بى‏كران ائمه (ع) سيراب مى ‏گشتند. اين همان «تقليد» است كه به نمونه‏هايى از آن اشاره مى ‏كنيم:

1. حضرت باقر (ع) به ابان بن تغلب مى‏فرمايد:

«اجْلِس فى مسجد المَدينة و افتِ النَّاسَ فَانّى احِبُّ انْ ارى فى شيعَتى مِثْلَكْ» «در مسجد مدينه بنشين و به مردم فتوا بده زيرا دوست دارم در ميان شيعيانم كسانى همچون تو باشند».[4]

2. شعيب عقرقوقى مى‏گويد: به امام صادق (ع) عرض كردم:

«رُبَما احْتَجْنا انْ نَسْأَلَ عَنِ الشَى‏ءِ فَمَنْ نَسْأَل» «گاهى ما مى‏خواهيم سؤال و مشكل دينى خود را از كسى بپرسيم (و به شما به جهت دورى راه يا حالت تقيه و دسترسى نداريم)، شما بگوييد به چه كسى رجوع كرده و سخن او را بپذيريم؟»

حضرت در جواب فرمود: «عَلَيْكَ بِالْاسَدى يَعْنى ابا بَصير» يعنى، شما مى‏توانيد به ابوبصير مراجعه كنيد.[5]

اين امر به همين شكل در عصر امامان بعد نيز تا زمان غيبت صغراى حضرت مهدى (عج) ادامه يافت.

3. حسن بن على بن يقطين مى‏گويد: به امام رضا (ع) عرض كردم:

«لا اكادُ اصِلُ الَيْك اسْأَلَكَ عَنْ كُلِ مااحْتاجُ الَيْهِ مِنْ مَعالِمِ دينى. افَيُونُسُ بنُ عَبْدِ الرَّحْمانِ ثِقَةٌ آخُذُ مِنْهُ ما احْتاجُ الَيْهِ مِنْ مَعالِمِ دينى فَقالَ نَعَم»[6]

«من نمى‏توانم به جهت هر مشكل دينى كه برايم پيش مى‏آيد، از شما سؤال كنم پس آيا يونس بن عبدالرحمان ثقه و راستگو است و مى‏توانم پاسخ نيازهاى دينى خود را از او دريافت كنم؟ حضرت فرمودند: آرى».

4. حضرت مهدى (عج) در توقيع شريف و معروف خود به اسحاق بن يعقوب به عنوان يك قاعده كلى، اين چنين مى‏نگارد:

«و امَا الْحَوادِثُ الواقِعَةُ فَارْجِعُوا فيها الى رُواةِ احاديثِنا فَانَّهُم حُجَّتى عَلَيْكُم و انَا حُجَّةاللَّهِ عَلَيْهِم»[7]

«در پيشامدهايى كه رخ مى‏دهد، به راويان احاديث ما (فقها) مراجعه كنيد كه آنها حجت من بر شمايند و من حجت خدا بر ايشان».

بر اساس اين توقيع و ديگر روايات، مسأله رجوع به فقيه در عصر غيبت كبرى، شكل ديگرى به خود گرفت و دو راه «اجتهاد» و «تقليد» مصطلح آغاز گشت و فقيهان و مجتهدان جامع شرايط، مسؤوليت افتا و پاسخ‏گويى را به عهده گرفتند و خلأ و مشكل عدم دسترسى به امام معصوم را با حضور خود در عرصه اجتماع پر كردند. اين امر تاكنون ادامه دارد و خواهد داشت چنان كه شيخ طوسى مى ‏گويد:

«من شيعه امامى را از زمان حضرت على (ع) تاكنون (قرن پنجم هجرى) اين گونه يافتم كه پيوسته سراغ فقيهان خود رفته و در احكام و عبادات خود از آنان استفتا مى ‏كردند و بزرگان آنان نيز پاسخ و راه عمل به فتوا را به آنان نشان مى‏دادند».[8]

 



[1]. انبیاء، آیه21.

[2]. توبه، 122.

[3].  وسائل الشيعه، ج 27، باب 4 و 7.

[4] مستدرك الوسائل، ج 17، باب 11.

[5] وسائل الشيعه، ج 27، باب 11.

[6] وسائل الشيعه، ج 27، باب 11.

[7] وسائل الشيعه، ج 27، باب 11.

[8] عدةالاصول.

تقليد و عقل

13.تقليد و عقل

اين مطلب كه «احكام شرعى، خود را باتوجه به عقل و منطق انجام مى‏ دهيم» يعنى‏ چه؟ مثلًا شما چگونه از راه عقل مى‏ فهميد مبطلات روزه چيست؟ كفاره روزه عمد چه مى ‏باشد؟ زكات فطره چه مقدار بايد باشد؟ نمازهاى يوميه چندتا و چند ركعت و داراى چه اجزا و شرايطى است؟ حقوق درياها و فلات قاره از نظر دينى چيست؟ و صدها و هزارها مسأله ديگر؟ واقع مطلب آن است كه هيچ يك از ما نمى‏توانيم احكام دينى خود را مستقلًا از طريق عقل به دست آوريم و انجام دهيم بلكه در همان امورى كه به گفته خود تقليد نمى‏كنيم، مقلد هستيم. ليكن به جاى آنكه مثلًا رساله مجتهدى را برداريم و مطابق با آن عمل كنيم، براساس آنچه از ديگران ديده و با آن خو گرفته‏ ايم، عمل مى ‏نماييم و از عرف و عادت عمومى تقليد مى‏ كنيم. يعنى در واقع به جاى آنكه مستقيماً از متخصص و كارشناسى، مسائل دينى را بياموزيم، با واسطه از غير متخصص مى گيريم، گاه نيز ممكن است به پندارهاى خود و به خاطر ندانستن دلايل و منابع يك حكم با آن بستيزيم و آن را خلاف عقل به حساب آوريم، در حالى كه با اندكى جستجو و كاوش و با مراجعه به كارشناسان دين درخواهيم يافت دانش ما در اين زمينه ناقص بوده است. در چنين مواردى همان عقل و منطق كه مستند برخى از مدعيان روشنفكرى است، حكم مى‏كند انسان بايد از طريق دين‏شناس و متخصص، احكام دين را فرا بگيرد و ناشيانه و با پندار بر بى‏راهه نرود.

به عبارت ديگر مى ‏توان گفت: عقل دو گونه است:

الف. عقل ورزيده و كارشناختى: اين همان عقل و دانش تخصصى است و عقلاى بشر همواره در امورى كه از آن آگاهى ژرف ندارند، به انديشه و دانش كارشناس مراجعه مى‏كنند.

ب. عقل خام وبالقوه: چنين عقلى در مرحله پيش از تخصص است و كسى كه در چنين مرحله‏اى قرار دارد، همواره به عدم تخصص خويش اعتراف دارد و چاره‏اى نمى‏بيند جز اينكه در امور به متخصص مراجعه كند. البته راه دراز ديگرى نيز وجود دارد و آن زحمت عمرى تلاش و كوشش علمى براى يافتن تخصص است. اين نيز پديده‏اى نيكوست، ولى تا پيش از رسيدن به آن چاره‏اى جز پيروى از كارشناس نيست.

ناگفته نماند گاهى قدرت تشخيص عقل و حكم عقل با فرآيند برخى اندوخته‏هاى فكرى انسان كه حاصل تأثيرپذيرى از محيط و تجربيات بشرى و خواسته‏هاى شخص است، اشتباه مى ‏شود و آدمى تشخيص شخصى خود را به عنوان حكم عقل به شمار مى‏آورد. اينجا همان لغزشگاهى است كه بسيارى گرفتار آن مى‏شوند. آن گاه كه تشخيص شخص خود را با احكام دينى در تضاد مى ‏بينند فكر مى ‏كنند دين و عقل ناسازگارند و يا انتظار دارند احكام دينى با تشخيص خودشان منطبق باشد. در صورتى كه حكم عقل در شناخت بديهيات است كه خطاپذيرى در آن راه ندارد. چنين حكم عقلى با حكم شرع منافات ندارد. همچنين گفته‏ها و روش و منش عاقلان به دور از هرگونه قوميت و رنگ و نژاد، بيانگر فطرت مشترك انسان‏هاست كه در تشخيص احكام شرعى نيز جايگاه ويژه‏اى دارد و با شرع ناسازگار نيست.

آنچه عقل حكم مى ‏كند زشتى ناهنجارى و سياهى ظلم است. اما چه چيزهايى موجب ناهنجارى و ظلم مى ‏شود عقل به تنهايى قادر به تشخيص آن نيست، به ويژه اگر در گستره ابعاد ناهنجارى علاوه بر جسم و روان، معنويت نيز ملاحظه گردد.

ضرورت تقلید

12. ضرورت تقلید

تقليد به معناى رجوع غير متخصّص به متخصّص است; به همان دليل كه شما در مسائل طبّى، به طبيب و در مسائل ساختمانى، به مهندس ساختمان و در ساير كارها، به اهل خبره آن كار مراجعه مى كنيد، در احكام اسلام نيز بايد به فقيه، كه متخصّص در دين است، مراجعه شود، قرآن مجيد مى فرمايد: «فَاسْئَلُوا اَهْلَ الذِّكْرِ اِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ; يعنى اگر چيزى را نمى‌دانيد، از اهل اطّلاع سؤال كنيد».

تعریف تقلید

11.تعریف تقلید

تقلید به معنای پیروی و دنباله روی است و در اصطلاح فقهی عمل کردن به آنچه مجتهد در مسائل شرعی فتوا می‌دهد گفته می‌شود.

گفتنی است، اگر چه واژه تقلید به معنای پیروی بدون چون و چرا، نزد افکار عمومی‌پذیرش آن مشکل است، اما در آموزه های فرهنگ اسلامی، مقلد کسی است که از حاصل تلاش علمی‌مجتهد استفاده می‌کند و مسئولیت درستی و نادرستی استنباط احکام را بر عهده مجتهد می‌گذارد .